ازدواج

میخوام قدری خودمانی از کفر و شرک و سوءظن‌های رایج به خدا بنویسم.

خب، بر اطرافیانم روشنه که قصد ازدواج دارم. هدفم از ازدواج ایجاد تسریع برای وصول به هدفِ منتخب زندگی و همچنین ایجاد نظم و کیفیت بیشتر در زندگی هست.

قدم‌های اولیه رو جهت ازدواج برداشتم، اما برخی افراد و برخی (.) به‌جای اینکه در این امر خیر کمک کنند، سعی می‌کنند با ترساندن من از فقر و گرسنگی و مخارج زندگی و احتمالات منفی روحیه‌ی کفر و عدم‌اعتماد به خدا را تلقین کنند! ببرو بزرگوار! مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان!

از بنیان فکری این افراد بگم:

1- افرادی هستن که آیه‌ی «اللَّهُ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ» النعکبوت / 21 (خداست که به هرکس بخواهد بسط در رزق می‌دهد و به هرکه بخواهد تنگ می‌گیرد و همانا خداست که به هر شیئی علیم است) را در عمل قبول ندارند، گویا خود را فاعل مستقل گشایش و تنگی روزی می‌بینند!

مگر غیر از این است که روزیِ هرکس مشخص و تعیین‌شده و مقدر است؟ مگر غیر از این است که تا تمام روزی خود را دریافت نکنیم از دنیا نمیرویم؟ مگر غیر از این است که هرکس روزی خودش را دریافت میکند؟ خب خدا، رزاق است و همه مرزوق اوییم. حالا آن فردی که شما تا حالا با او ازدواج نکردی هم مرزوق خداست، اگر شما دو نفر ازدواج کنید و زیر یک سقف بروید چه مشکلی پیش می‌آید؟ آیا خدا دیگر رازق نیست یا شما از سلطه رزق الهی خارج میشوید؟

2- افرادی هستن که قائلن برای ازدواج خوب، حتماً بایستی پول زیادی داشتی باشی تا بتونی ازدواج خوب و موفقی داشته باشی. درواقع تکیه‌گاه و بنیان و بنیاد یک ازدواجِ خوب رو پول میدونند. اصلاً و اساساً تکیه‌گاه هر خوبی‌ای رو پول میدونن، با پول احساس کاذب آرامش و موفقیت میکنند «وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکمْ جِبِلًّا کثِیرًا.» و با این پشتوانه‌های خیالی و فرضی خوشند و زندگی می‌کنند! هرکسی هم که فاقد چنین پشتوانه‌های باشد را ابله، امّل، بی‌عقل، بی‌خرد، بی‌فکر، بی‌مهابات و بی. می‌دانند!

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عزوجل- انّ الله عزوجل - یقول: «إن یوا فقراء یغنهم الله من فضله» من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251 (هر کس از ترس فقر ازدواج نکند به خدا سوءظن برده. زیرا خداوند می‌فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل خودش بی‌نیاز می‌کند)

3- افرادی هستن که قائلن بایستی به یک درآمد قابل‌توجه و یک دارایی ذخیره‌شده برسی و بعد زندگی مشترک را شروع کنی! درواقع قائل هستند که باید «دیگری» بشوم و ازدواج کنم و «منِ» فعلی را شایسته و مناسب ازدواج نمی‌دانند.

من نمیدونم اساساً چنین تفکری مستند به کدام وسوسه‌ی شیطانیست؟! این چه جهلی است! مگر می‌شود همه‌ی مردم در یک سطح قرار بگیرند؟! چرا به جای اینکه سال‌ها زور بزنم و پول جمع کنم و دل به این پول‌ها خوش کنم که اینها تکیه‌گاه باشند به خدا توکل نکنم و با وضع و شرایط موجودی که الان هستم و واقعی هست ازدواج نکنم؟!

من کسی هستم که هستم، واقعیت خودم و شرایطم را پذیرفتم و بایستی با همین شرایط با موردی که اصول و پایه‌های فکری و اعتقادی و اخلاقی‌اش هم‌سو با من است ازدواج کنم. صبر کردن برای تغییر شرایط بسیار احمقانه است. چون اولاً دین چنین دستوری نداده که برای تغییر شرایط صبر کن. دوماً ممکن است تغییر شرایط حاصل نشود، سوماً فرضاً تغییر شرایط داده شد به چه بهایی؟ به بهای صبرهای چندساله؟ یا خدای‌نکرده افتادن در گناه؟ یا بالارفتن سن ازدواج؟ یا مشکلات روانی - عاطفی؟ بیاییم خودمان باشیم.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Mark شهر هنر Amanda Leo طوبای نور انجمن مدیریت دانشگاه کاشان دانلود آهنگ غمگین درمان استرس و اضطراب شدید | درمان طبیعی بدونه قرص و دارو نکاتی در ارتباط با خرید یونیت دندانپزشکی که بهتر است به آن توجه کنیم ستاره سهیل